یکی از موضوعات بسیار عمیق، ارزشمند و گرانبهای «نهجالبلاغه» موضوع امامت و مسائل مربوط به آن است.
نهجالبلاغه، خود تبلور فرهنگ امامت، ولایت و تجلّی روح بلند علوی(س) است.
در نهجالبلاغه جلوههای گوناگون امامت و حاکمیت اسلامی، به وضوح قابل مشاهده و درک است.
در بیانی نورانی امام علی(ع) میفرمایند:
«یحتاج الامام الی قلب عقول و لسانٍ قئول و جنانٍ علیٰ اقامه الحق صئول؛1
امام به قلبی بسیار خردمند و زبانی بسیار گویا و پرتوان و دلی سخت پر جرئت و قاطع بر اقامه حق نیازمند است.»
در نهجالبلاغه جلوههایی از دو اصل امامت و عدالت در گفتار، رفتار، سیره و عمل اهل بیت(ع) نشان داده میشود و جریانهای انحرافی، ساختگی، منافق و بدعتگذار، بازشناسی و نقّادی میشود. نقش و جایگاه امامت راستین و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در برابر نقشهها و دسیسهها و توطئهها به طور وضوح تبیین میگردد و جنود حق، سپاهیان باطل، ائمه نور و منادیان ظلمت معرفی میگردد.
امام، قافلهسالار اولیای خدا و کارواندار بندگان خالص اوست. امام و رهبر در فرهنگ اسلامی چراغ هدایت و صراط مستقیم الی الله، تجلّی عبودیّت و بندگی خداوند منّان و مظهر فلاح و رستگاری است.
چند موضوع در این باره و در نهجالبلاغه شریف، قابل بحث و بررسی، تأمّل و تدبّر است. از جمله این مباحث، بحث امام عصر(عج) در نهجالبلاغه شریف و در خطبههای مربوط به آن است که به نکاتی در این باره میتوان اشاره کرد:
الف) اینکه انجام امر جهان و حاکمیت و زمامداری به دست اهل بیت(ع) خواهد افتاد و بشریت سر بر آستان اهل بیت(ع) خواهد سایید.
و این وعده قطعی و حتمی خداوند است که سرانجام صالحان بر اریکه قدرت خواهند نشست و جهان را عدالت فرا خواهد گرفت ...
در نهجالبلاغه، امام(ع) میفرمایند:
«همانا دنیا بعد از سرکشی به ما رو خواهد کرد و انعطاف نشان خواهد داد؛ همانند انعطاف شتر چموش و سرکش نسبت به فرزند خود.»2
در این بیان نورانی امام(ع) به بازگشت نهایی دنیا به دامان اهل بیت(ع) و تسلیم در برابر حق و صالحان از خاندان نبوّت(ع) اشاره فرموده و اینکه سرانجام جامعه بشری در برابر حق تسلیم خواهد شد آن حضرت پس از این بیان، آیه شریفه «و نرید ان نمّن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلم ائمه و نجعلهم الوارثین» را تلاوت فرمودند که خود این آیه کریمه نیز به وجود نورانی امام عصر(عج) تفسیر شده است.
ب) در بیان دیگری آن حضرت میفرمایند:
«... و ما اقرب الیوم من تباشیر غدٍ یا قوم هذا ورود کلّ موعودٍ و دنّو من طلقه مالا تعرفون اَلا و انّ من ادرکها مناّ یسری فیها بسراجٍ منیر و یحذو فیها علیٰ مثال الصالحین...؛
چقدر نزدیک است امروز به بشارتهای فردا! [به صبحگاههای فردا]آنچه را خداوند وعده فرموده: «الیس الصبح یقرب» نوید طلوع صبح امید و پیروزی حق پرستان.
ای مردم! اینک وقت و آغاز ورود هر آنچه بدان وعده داده شدهاید، خواهد بود و هنگام نزدیکی طلوع و درخشیدن و ظهور، آن چیزی است که آن را نمیشناسید.
طلقه مالا تعرفون. طلوع خورشید حقیقت. طلوع سپیده صبح امیدواران، طلوع موضوعی که برای شما شناخته نیست و از غیب عالم است.»3
آن حوادث، شرایط و تحوّلات عصر ظهور برای شما ناشناخته است.
احتمال نیز داده میشود که این عبارتها اشاره به فتنههای بعد از آن بزرگوار یا فتنههای آخر زمان باشد. در ادامه خطبه حضرت(ع) میفرمایند:
«اَلا و انَ من ادرکها منّا یسری فیها بسراجِ مُنیر؛4
آگاه باشید. کسی که از ما آن فتنهها را درک میکند. در آن فتنهها با چراغ روشن حرکت خواهد کرد و پا جای پای صالحان خواهد گذاشت و همانند صالحان حرکت خواهد کرد.»
«و علیٰ مثال الصّالحین» که مصداق آن رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) خواهند بود. امام مهدی(ع) نیز تداومبخش راه آن بزرگواران خواهند بود و از آرمانهای شایستگان پیروی خواهند کرد.
این عبارتها و عبارتهای بعد میتواند چندین مصداق داشته باشد.
الف) امامان پس از آن بزرگوار تا قیامت؛
ب) علما و بزرگان دین و اصحاب یقین؛
ج) مؤمنان راستین و صالحان از امّت؛
د) وجود مبارک ولیّ عصر ارواحنا فداه.
فتنهها نیز میتواند به فتنههای بنیامیّه و بنیعبّاس تا فتنههای آخرالزّمان و عصر ظهور اشاره داشته باشد؛ لیکن به نظر میرسد با عنایت به اینکه خطبه در مقام بیان ملاحم و پردهبرداری از حقایق آینده جامعه بشری و نقش اهل بیت(ع) در آینده و در هدایت امّت است و با عنایت به کلمات بسیار عمیق و پر معنای اَلا و من ادرکها منّا [از ما]؟ انطباق آن با وجود نورانی ولیّ عصر، ارواحنا فداه نزدیکتر به واقع باشد.
تعبیرهای «یسری فیها بسراج منیر.»
شبروی است که با چراغ روشن و نورانی حرکت میکند.
در قرآن کریم سراج وهّاج به رسول اکرم(ص) اطلاق شده است.
مصداق سراج منیر نیز در بیان آن حضرت در حدّ ائمه اهل البیت و مهدی آل محمّد(ع) است.
«و یجد و علی مثال الصالحین.»
مصداق آن و حرکت در سمت و سوی صالحان و بر مثال صالحان از دیدگان «قرآن» و «نهجالبلاغه» و معارف اسلامی، وجود مبارک آن حضرت و خلّص عبادالله است.
«اولئک الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهدا و الصالحین و حسن اولئک رفیقاً»
به نظر میرسد که آن حضرت به آیه کریمه قرآن اشاره دارد که فرمود: «انّ الارض یرثها عبادی الصّالحون».
امام(ع) در توصیفات بعدی اقدامهای دیگر آن بزرگوار را بیان میفرمایند که آزاد کردن بردگان و بندگان از قید و غم غیرخدا، گشودن گرههای امّت اسلامی و جامعه بشری، گسستن پیوندهای غفلت و جهالت از یک سو و برقرار کردن محیط امن و سلام و آزادی از سوی دیگر است.
این جملات چه بسا نظیر تعبیر قرآن کریم راجع به رسول اکرم(ص) باشد که فرمودند:
«یضع عنهم أصرهم والاغلال الّتی کانت علیهم؛
بارهای گران، غلها و زنجیرهای اسارت، بردگی و جاهلیّت را از دوش آنها بر میدارد.»
اقدامات حضرت مهدی(ع) ایجاد تحوّلی بزرگ در جهان و وعده خداوند متعال است به اینکه امر امّت برای آن حضرت در اسرع وقت، سامان خواهد یافت و این تحوّل روحی و معنوی و الهی منشأ تحولاّت دیگر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خواهد شد.
شعب کفر، نفاق، استکبار و صهیونیزم که با یکدیگر گره خوردهاند، از یکدیگر پشتیبانی میکنند و عمّال شیاطین که در مقابله و ستیز با اسلام علوی و قرآن محمّدی(ص) در جنگ و جدال هستند، به برکت آن حضرت متفّرق خواهند شد و شکاف در میان آنها خواهد افتاد و به جای همگرایی به سوی واگرایی خواهند رفت و دوستان و پیروان و امّت اسلامی و آزادیخواهان عالم با هم یکصدا و متّحد و هم جهت خواهند شد.
البتّه این جملات میتواند اشاره به عصر غیبت نیز داشته باشد که آن حضرت مانند خورشیدی در پس ابرها به هدایت، عنایت و تدبیر امور اهتمام دارند و امر ولایت امّت با آن بزرگوار است و شاهد، حاضر، ولیّ، والی و دیدهبان الهی و چراغ هدایت انسانیت و صاحب مقام ولایت تکوینی و تشریعی و قلب عالم وجودند و نسبت به دوستان و رهروان همواره لطف و عنایت دارند.
آن حضرت پنهان از مردم عمل میکند؛ به گونهای که کسانی که پیگیری میکنند، آثار آن را نمیبینند؛ گرچه اصرار بورزند.
در آن شرایط، گروهی چنان بر درک، ادارک، بصیرت، ایمان، معرفت، حضور و شهود خود بیافزایند، همانند آهنگری که شمشیر را تیز میکند؛ البتّه چشمان آنان با نور قرآن بصیرت خواهد یافت.
«تجلیٰ باتنزیل البصارهم»
و در گوشهای ایشان تفسیر قرآن طنینانداز خواهد شد و در شامگاهان از کاسه حکمت بنوشند، پس از آنکه در صبحگاهان از جام حکمت و معرفت نوشیدهاند.
ایشان با صبر و شکیبایی خود بر خداوند منّتی ندارند، بذل جان را در راه حق بزرگ نمیشناسند. آری. اهل صبر در راه خدا، ایثار، جهاد و فداکاریاند تا قضا و تقدیر الهی فرا برسد و مدّت بلا پایان پذیرد. آنها بصیرتهای خود را بر شمشیرهای خود حمل خواهند کرد و به امر راهنما و واعظشان به پروردگار تقرّب جُسته و تسلیم امر او هستند. ظاهراً واعظ کنایه و اشاره به حضرت بقیّـ[ الله، امام عصر(عج) دارد.
اینکه انسانهای با بصیرت و سیراب از چشمههای علم، حکمت و معرفت برای یاری دین خدا قیام کنند و بصیرتها را بر شمشیرها حمل کنند. (شمشیرها را با بصیرت بر دارند و با بصیرت بزنند.) در برابر زورگویان و قلدرها که نه از روی بصیرت اسلحه بر میدارند و نه از روی بصیرت دست به اسلحه میبرند؛ بلکه بر اساس هواها، هوسها و قدرتطلبی از اسلحه استفاده میکنند.
امّا در نهضت و قیام جهانی مهدی موعود(عج) اسلحهها در دست مردان با بصیرت است و از روی بصیرت به کار گرفته میشود و در جهت اسرار و علوم الهی و حقایق قرآنی و عدالت جهانی به کار گرفته شود؛ نه برای زورگویی، قلدری، تجاوز، تجاسر و مانند آن.
ج) «یعطف الهویٰ علی الهدیٰ اذا عطفوا الهدیٰ علیٰ الهویٰ و یعطف الرأی علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرأی؛
آن بزرگوار هواها را به سمت هدایت معطوف میسازد، پس از آنکه هدایت معطوف به هواها شده است و آرا و اندیشهها را به سوی قرآن برمیگرداند، زمانیکه قرآن را به آرا و نظریات ساختگی خود بر میگردانند.»
1. هواها را به سمت هدایت بر میگرداند؛
2. آرا را به سوی قرآن هدایت میکند.
در حالیکه آنها به عکس عمل کرده بودند و قرآن را بر اساس هواها تفسیر میکردند و هدایت را بر اساس نفسانیت و هواها سوق میدادند.
این پیمان نورانی به طور دقیق به وجود مبارک امام عصر، اروحنا فداه و رسالت عظیم آن بزرگوار در احیای قرآن کریم و احیای هدایت الهی در برابر تحریفها، انحرافها، بدعتها، التقاطها و تحجّرها که قرآن را بر اساس رأی، نظر و سلیقه تفسیر میکنند و هدایت الهی را نیز بر اساس هواها توجیه، تأویل و تعبیر مینمایند، اشاره دارد.
در دنبال این بیان نورانی سخن دیگری از آن حضرت آمده که مطلب فوق را تأیید و تکمیل نموده و خود نیز بیان دیگری درباره برنامههای امام زمان(عج) و تحوّلات عصر ظهور است.
«اَلا و فی غدٍ و سیأتی غدٌ بما لا تعرفون ـ یأخذا لوالی من غیرها عمّا لها علیٰ مساوی اعمالها و تخرجٌ الارض افالیذکبدها و تلقی الیه سلماً مقالیدها، فیریکم کیف عدل السیره و یحیی میّت الکتاب و السنّه؛
آگاه باشید! در آیندهای که در پیش است و زود باشد فردا و فرداها حوادث را با خود پیش آورد که شما نمیشناسید. حاکم و زمامدار (اسلامی) کارگزاران را بر زشتی اعمالشان مؤاخذه میکند و زمین پارههای جگر خود را بیرون میریزد و تمامی کلیدهای خود را در کمال تسلیم در اختیار آن حضرت قرار خواهد داد. کلید گنجهای الهی و ذخایر زمین و آسمان و در بهار رحمت و عنایت حضرت حق و تحوّلات عظیم الهی و تحوّلات عظیم صنعتی و مدیریتی در جهان به وجود خواهد آمد.»
3. گنجینههای زمین و کلیدهای رحمت و کرامت حق و منابع ظاهری و باطنی، همه و همه در اختیار آن حضرت قرار خواهد گرفت و کلّیه ظرفیتها و استعدادها به فعلیّت میرسد و مغزها و فکرها تکمیل و صنایع الهی در میان انسانها به اوج کمال خواهد رسید.
و از کلّیه ظرفیتهای انسانی و طبیعی به نحو مطلوب و احسن بهرهبرداری خواهد شد و همه چیز رنگ و بوی الهی خواهد داد. عقلها بیدار ـ دلها روشن، چشمها بینا و گوشها شنوا و همه تسلیم امر واعظ بزرگ خلقت و خاتم اوصیای الهی حضرت صاحب الزّمان(ع) خواهند بود.
«و دانوا ربّهم بامر و اعظهم»6
آنگاه حاکم عادل و عدالتپرور به جهان و جهانیان نشان خواهد داد که:
«فَیَرٰیکم کیف عدل السیره و یحی میّت الکتاب و السنَه؛
در این موقع عدالت در سیره را نشان خواهد داد و کتاب و سنّت مرده را احیا خواهد کرد. به امید آن روز.»
کارگزاران آن حضرت، امینترین، پاکترین، عدالتخواهترین و خدمتگزارترین انسانها خواهند بود و دست فاسدان، مفسدان و جبّاران را از سر جوامع انسانی کوتاه خواهند نمود. روشن است که تحقّق عدالت فراگیر و جهانی، جز در سایه دستگاه حکومتی عدالتخواه و عدالتپرور محقّق نخواهد شد و چنانچه نظام حکومتی و مدیران در سطوح گوناگون و کارگزاران از عدالت لازم برخوردار نباشند، نمیتوان انتظار داشت که چرخها به سمت عدالت حرکت کند. در گذشته تاریخ اسلام نیز این معنا را در ابعاد مختلف شاهد هستیم؛
4. عدالتگستری و احیای کتاب و سنّت، عطف هواها، هوسها و تمایلات بر هدایت الهی و عطف آرا بر حقایق نورانی قرآن کریم و اینکه زمین گنجینههای خود را برای آن حضرت بیرون میریزد و در اختیار آن حضرت قرار میدهد. شاید بتوان گفت با توسعه علوم و فنون در عصر آن حضرت، بشر از کلّیه ظرفیتهای نظام آفرینش به نحو احسن استفاده خواهد کرد و عقلها بیدار میشود و دلها زنده میگردد و چشمها بصیرت مییابد و همه چیز در جهت الهی به کار گرفته و با فقر، فساد و تبعیض مبارزه میشود. با کارگزاران نامناسب برخورد میشود و صلاح، سلامت و عدالت در کلّیه شئون جامعه بشری حاکم میگردد ـ و دست طاغوتیان قطع میشود و میدان برای خدمتگزاران و امانتداران آماده میگردد.
ه) در بیان دیگر آن حضرت میفرماید:
«اَلا انّ مثل آل محمّد صلَی الله علیه و اله کمثل نجوم السماء اذا خویٰ نجم طلع نجم فکانکم قد تکاملت من السرفیکم الصنایع و اراکم ما کنتم تأمُلون؛7
آگاه باشید! مثل خاندان پیامبر(ص) در میان شما مثل ستارگان آسمان است که هر گاه ستارهای غروب میکند، ستارهای دیگر طلوع مینماید.»
چنانچه میبینیم در پس این تحوّلات، صنایع الهی در میان شما به تکامل نهانی رسیده است و استعدادها به برکت عنایات خداوند منّان شکوفا شده و آنچه جزو آرزوها و آرمانهای الهی است، لباس عمل و تحقّق پوشیده است.
آن بزرگواران صنایع پروردگارند و مردم، دستپروردگان ایشان «فانّا صنایع ربنا و الناس بعد صنایع لنا».8
ایشان واسطه فیضند و قلب عالم امکان و مردم، تربیتیافتگان و دستپروردگان ایشان باید باشند و همانگونه که درعالم تکوین سر سفره رحمتشان هستند، در عالم تشریع نیز باید مطیع ایشان باشند.
در این خطبه امام علی(ع) میفرمایند:
«آری. آن زمان فرا خواهد رسید که به برکت فضل و عنایت الهی صنایع الهی در جامعه بشری تکمیل شود و تکامل یابد و آرمانها لباس عینیّت بپوشند.؟!!»
و این جز در سایه ظهور حضرت بقیّـ[الله، ارواحنا فداه نخواهد بود.
و) «قد لبس للحکمه جنّتها و اخذها وبجمیع اَدَبها من الاقبال علیها و المعرفه بها و التفرغ لها...؛
آن بزرگوار، آن انسان کامل و وارسته سپری از حکمت پوشید و آن را با تمامی آداب آن فراگرفت. او فارغالبال در خدمت حکمت بود و نسبت به آن معرفت کامل داشت و خود را فارغ برای وصول به آن کرده بود. پس حکمت گمشده اوست که آن را جستوجو میکرد و حاجت و نیاز او بود که آن را طلب مینمود. آن انسان کامل در غربت اسلام غریب است؛ مانند شتری که قدم بر زمین گذاشته و سینه را بر زمین نهاده و از ناتوانی به حالت نشسته قرار گرفته. آن انسان عارف بالله، بقیّـ[الله، از بقایای حجج الهی و جانشینی از جانشیان پیامبران اوست.»
«بقیه من بقایا حجته و خلیفه من خلائف انبیائه.»
در توضیح این فرازها از خطبه شریف 183 نهجالبلاغه یادآوری چند نکته لازم است:
1. این خطبه در هفته آخر عمر شریف آن حضرت ایراد شده و به نحوی خبر از شهادت خود آن بزرگوار نیز در آن مشاهده میشود و براعت استهلال خطبه با کلمه الحمدلله الّذی الیه مصائر الخلق و عواقب الامر آمده است و بحث فراق یاران و بیوفایی دنیا و اینکه اگر بنا بود کسی در دنیا جاودانه بماند. خاصّ سلیمان بن داوود(ع) بود؛ لیکن او هم، چون تقدیر و اجلش رسید، به لقای الهی شتافت. نکات دیگر نیز در این باره به چشم میخورد. تعریض به مستکبران و فراعنه و قلدرهای عالم و نیز درس بزرگ راهیان نور و اولیای خدا که «ازمع الترحال عبادالَله الاخیار»؛
2. بنابراین به نظر میرسد، حضرت در این بخش از خطبه به حضرت بقیّـ[الله(عج) و ابعاد شخصیّتی و سیره و سلوک آن بزرگوار اشاره داشته باشند؛
3. صفاتی که در این بخش آمده، به طور کامل و جامع در آن حضرت جمع شده و تأکیدات سخن با آن حضرت منطبق است؛
4. «قد لیس للحکمه جنَّتها». جنَّه، یعنی سپر. اگر حضرت میفرمودند:
«قد لبس الحکمه» نیز صحیح بود لباس حکمت را پوشیده است؛ لیکن استحکام جنَّه را نداشت. معلوم میشود حکمت، درجات و مراتبی دارد. آن مرحله سخت و در مقام کارزار است که انسان سپر میپوشد. آن انسان الهی نیز سپر حکمت را در برابر هرگونه غفلت، جهالت و تمایلات پوشیده است؛
5. و با تمامی آداب، آن را اخذ نموده و مؤدّب به تمامی آداب حکمت است.
بحث آداب حکمت و آداب هر چیزی آن هم تعبیر حضرت که میفرمایند به جمیع ادبها با تمامی آداب آن، باز نشاندهنده انسان کامل و ولیّ الله اعظم، ارواحنا فداه است؛ چون اخذ به جمیع ادب حکمت درباره دیگران کمتر صادق است؛
6. اقبال کامل بر حکمت و معرفت به آن و فراغت برای آن همه در شأن ولیّ اولیا است؛
7. حکمت تنها گمشده اوست و تنها حاجتی است که از آن سؤال میکنند؛
8. گمنامی و غربت در غربت اسلام، غربت اهل بیت(عج) در طول تاریخ و ...؛
9. او بقیّـ[ الله و بقیّه حجج الهی(ع) است؛
10. او خلیفهای از خلفای پیامبران(ع) است؛
11. بحث حکومت و عالیترین مراحل آن ویژه پیامبران و اولیای الهی است.
«یؤتی الحکمه من یشاء و من یؤت الحکمه فقد اوتی خیراً کثیراً.»
در قرآن کریم میخوانیم خداوند به هرکس حکمت بدهد، همانا خیر و کوثر عنایت فرموده و حکمت استحکام و اتقان در اعتقاد، اخلاق، عمل، علم، بصیرت و تشخیص حکیمانه و عمل حکیمانه است و حکیم صفت خداوند و صفت فعل اوست.
و حکیم قرآن اوست «یس و القرآن الحکیم».
و حکیم، پیامبر عظیمالشّأن و پیامبران(ع)اند.
آن هم نه تنها لباس حکمت را، سپر حکمت را نیز برای صیانت از حکمت، استواری و استحکام در راه و در رابطه با اهداف متعالی الهی و حکمت از مراتب یقین است. [در نامه 3 به حکمت علمی و عملی تقسیم میشود.] در هر صورت آن امام همام(ع) پاسدار حکمت و حافظ شریعت، چشمهسار حقیقت و مایه صیانت از حقایق نورانی قرآن هستند؛
12. آن بزرگوار مؤدّب به آداب الهی است؛ همانطور که جدّ اطهرش فرمودند:
«ادّ بنی ربّی فاحسن تأدیبی» ـ یا «نحن [انّا] صناع ربّنا و الناس بعد صناع لنا» صفات دیگر نیز جهات یاد شده را تأیید و تقویت مینماید.
در هر صورت به نظر میرسد مصداق کامل و اتمّ این بیان نورانی وجود مبارک حضرت بقیّـ[ الله ولیّ عصر، ارواحنا فداه باشد؛ بلکه ظاهر وجود نورانی آن حضرت است؛ نه اینکه مصادیق فراوان داشته و فرد اکمل و اتمّ امام عصر(عج) باشد؛
ح) اللهّم بلیٰ لاتخلوا الأرضُ من قائم لله بحجه امَّا ظاهراً مشهوداً و امّا خائفا مغموراً لئلاتبطل حجج الله و بیناته9 [تا آخر]؛
بارخدایا! آری. زمین از قیام کننده برای خداوند، به عنوان حجّت خالی نمیماند و زمین خالی از حجّت نمیباشد یا در میان مردم ظاهر و آشکار است یا ترسان و پنهان تا حجّتهای خداوند و دلایل روشن او باطل نگردد و چه تعداد هستند ایشان و کجایند آنها؟
سوگند به خداوندی خدا! که ایشان از نظر عدد و شمارگان بسیار کمند و از لحاظ ارزش و قدر و منزلت در پیشگاه خداوند با عظمت هستند.
خداوند به وسیله آنها حجّتها و دلایل روشن خود را حفظ میکند و معارف حقّه را پاس میدارد تا آنها را در نزد امثال خود به ودیعت گذارند و در دلهای اشباه خود بکارند.
علم به حقیقت بینایی و بصیرت به آنها هجوم آورده و با روح یقین مباشرت و ارتباط نزدیک دارند و آنچه را مترفان، سخت و مشکل دیدهاند برای آنان آسان و نرم است و از آنچه جاهلان و نادانان وحشت دارند، ایشان انس و الفت دارند و در دنیا با بدنهایی مصاحبت دارند که ارواح آنها به محلّ اعلا تعلّق دارد. ایشان خلفای خداوند در زمین و دعوتکنندگان به دین خدا هستند.
آه! آه! چقدر اشتیاق ملاقات و دیدار ایشان را دارم!10
در این خطبه شریف مردم به گروه علمای ربّانی، متملّقان در راه نجات، فرومایگان نابخرد و بیهویّتی تقسیم میشوند که با هر بادی به سمتی حرکت خواهند کرد.
و جوهره بحث ایشان علمای ربّانیاند ـ که چراغ هدایت و مشعل نجات را به دست گرفته و عارفانه و عاشقانه در راه حق میکوشند، از بصیرت و اخلاص لازم برخوردارند، دچار شکّ و تردید نمیشوند، خود را به دنیا و مال و منال و جاه نمیفروشند و فریب زرق و برق و شبهات را نمیخورند و اسیر لذّات و شهوات دنیا نمیشوند.
آنان اهل جمع، ذخیرهسازی، مالاندوزی، غرور و غفلت نیستند و جهات فراوان دیگر.
این را به دو نکته دیگر اضافه کنید که فرمودند:
«انَ هذه القلوب اوعیه فخیرها اوعاها؛
این دلها ظرفهایی هستند و هرچه ظرفیت دل بیشتر باشد، نشان از گنجایش و بهتر بودن آن دارد.»
و پس از تقسیم و دستهبندی طالبان ظاهری علم، هر بار فرموده «لاذا و لاذاک؛ نه اینان نه آنها» آنگاه به ترسیم چهره حقیقی علمای ربّانی و عارفان صمدانی میپردازد و ابعاد شخصیّت ملکوتی ایشان را به تصویر میکشد و عالیترین مصداق اهل حکمت و یقین را توصیف نموده و مجسّم میسازد.
جمعبندی و نتیجهگیری
امیرمؤمنان در فرازی در سخنان گوهر بار و فیوضات لاهوتی خود شرایط و مسائل دوران آخرالزّمان را ترسیم و تبیین میفرمایند:
«فإذا کان ذلک ضرب یعسوب الدّین بذنبه فیجتمعون الیه کما یجتمع قزع الخریف... ؛11
و چون آن روزگار فرا برسد، پرچمدار دین با پیروان خود حرکت کند. پس یاران او چون ابر پاییزی گرد او جمع شوند یا چون آن روزگار و آن شرایط فراهم شود، سرور و بزرگ دین حرکت کند (ضرب) و در زمین مستقر شود. (بذنبه) و یاران و اصحاب و انصار او نیز گرداگرد او جمع شوند و ندای قل جاء الحقّ در زمین بلند شود و پرچم توحید به اهتزاز در آید و ...
یعسوب، به معنی ملکه زنبور عسل و امیر یخل به معنی سیّد، سرور، مدیر و مدبّر قوم، به معنی رهبر و صاحب اختیار آمده و در جای دیگر نهجالبلاغه امام(ع) فرمودهاند:
«انا یعسوب الدّین و المال یعسوب الفجّار؛
من یعسوب و امیر دین هستم و مال امیر فجّار و نابکاران است.»
سیّد رضی(ره) میفرماید:
سیّد عظیم که مالک و صاحب اختیار امور مردم باشد، لقب یعسوبالدّین از القاب مشهور حضرت امیرالمؤمنین(ع) است [حکمت 316] در اینجا که امام(ع) به شرایط خاصّی اشاره فرموده و از نابسامانیها و گرفتاریهای آن روزگار و شرایط عصر ظهور سخن گفته؛ چون آن شرایط و روزگاران فرا برسد، یعسوب دین حرکت خواهد کرد و یاران او همانند پارههای ابر که به یکدیگر متّصل میشوندT به آن حضرت خواهند پیوست و انقلاب جهانی مهدی موعود(ع) شکل خواهد گرفت.
واضح است که امام(ع) به شرایط قیام امام عصر(عج) و انقلاب جهانی آن حضرت اشاره دارند و آن بزرگوار است که به عنوان یعسوبالدّین به پا خواهد خواست و چه بسا ضرب بذنبه، یعنی حرکت خواهد کرد، به پا خواهد خواست قیام خواهد کرد، باشد.
در خطبه 182 نیز این تعبیر راجع به حضرت بقیّـ[ الله، ارواحنا فداه آمده است و قبلاً اشاره شد و ضرب بعسیب ذنبه و اَلصقَ الأرض بحرانه.
مرحوم ابن میثم بحرانی در اینجا سه احتمال میدهد:
1. ذَنب را کنایه از یاران و اصحاب و انصار گرفته و جمله را چنین معنا فرموده، آن حضرت با یاران و اعوان و انصارش حرکت میکند؛
2. ضرب النحل بذنبه، را به معنی گزیدن و حمله زنبور با نیشش گرفته و کنایه از تجهیزات، ابزار، ادوات دفاعی و تهاجمی و آمادگی همهجانبه در برابر دشمنان و فتنهگران است «عن نصبه سیوفه و سمامه فی اعدائه»؛
3. آن را کنایه از انقلاب، غضب، جهاد برای دین خدا و اقامه قسط و عدل گرفته و این وجه را شبیه دانسته و جمله دوم را کنایه از سرعت اجتماع و الفت یاران آن حضرت برای پیروزی و قیام جهانی آن بزرگوار دانسته است.
در روایات دیگر نیز مطالب ارزشمند و آموزندهای از سخنان امیرالمؤمنین(ع) درباره امام عصر(عج) رسیده است؛ از آن جمله تفسیر آیه شریفه کوکب درّی به وجود مبارک امام عصر(عج) شده یا به عنوان یکی از مصادیق این آیه کریمه با آن حضرت منطبق شده و «الکوکب الدرّی هم القائم المنتظر(ع)».
در این باره روایات و سخنان دیگری از آن حضرت رسیده که علاقهمندان میتوانند به کتب معروف از جمله «نهجالصباغه» مرحوم علاّمه شوشتری در «شرح نهجالبلاغه»، ج 6، صص 196 تا 200 و مباحث مربوط به ملاحم در این باب و در شرح خطبههای نهجالبلاغه مراجعه نمایند.
قربانعالی درّی نجفآبادی
پینوشتها:
1. «تصنیف غرر الحکم»، ش 7780، ص 340.
2. «نهجالبلاغه»، ص 506.
3. «نهجالبلاغه»، ص 208؛ خطبه 150.
4. همان.
5. سوره اعراف، آیه 157.
6. «نهجالبلاغه»، خطبه 150.
7. «نهجالبلاغه»، خطبه 100.
8. «نهجالبلاغه»، نامه28.
9. «نهجالبلاغه»، حکمت 147.
10. «نهجالبلاغه»، حکمت 12.